صفحه اصلی

 
 
 
 
 

مردمک سیاه چشم

مردمک سیاه چشم

الان که بیش از ۵۰ سال دارم، وقتی فکر می کنم می بینم هیچ وقت احساس یا نظر بدی نسبت به سیاه پوستان نداشته و ندارم. عمیق تر که می اندیشم، می بینم اصلاً سیاهی و سفیدی و زردی و سرخی هیچوقت برایم مسأله نبوده است. انسان ها را یک نوع دیده و می بینم. تعصّبی نسبت به هیچ یک نداشته و ندارم.

اخیراً با خودم فکر می کردم که چرا چنین بوده و هست. هیچ وقت دقیقاً راجع به علل این نگرش فکر نکرده بودم. البته می دانم که علت اصلی آن آموزه های دین بهائی بوده، اما می خواستم بدانم از کِی این نگرش در جان و روحم ریشه دواند و چنین محکم و مستحکم باقی ماند.

هشت سالگی خود را به یاد آوردم که همچون سایر بچه های بهائی صبح های جمعه به کلاس های درس اخلاق می رفتم. یادم آمد معلم آن سال قدسیه خانم بودند. خانم مهربانی که اینک از دنیا رفته است ولی آثار روحش در دل و جانم باقی است.

قدسیه خانم خیلی چیزها به ما یاد دادند. از جمله یادم می آید که می گفتند بچۀ بهائی باید خیلی تمیز و مرتب باشد؛ زیرا حضرت بهاءالله در کتاب مستطاب اقدس فرموده اند: «کونوا عُنصُرَ اللطافةِ بَینَ البَریّة» (جوهر و عنصر لطافت و پاکیزگی بین مردم باشید). مثال می زدند وقتی توی کوچه و محله می روید، همه باید از ظاهرتان این نظافت را حس کنند و ببینند. یکی از چند آیه ای که آن وقت ها از بر کردم و یادم مانده، همین بود. زیرا قدسیه خانم خیلی آن را تکرار می کردند و اهمیّت می دادند.

یک باره یادم آمد که قدسیه خانم یک روز در توضیح لزوم دوست داشتن همهء انسان ها و نداشتن تعصّب و کینه نسبت به احدی، از جمله گفتند ما باید سیاه پوستان را هم دوست داشته باشیم چون حضرت بهاءالله فرموده اند سیاهان مردمک سیاه چشم من هستند. این که یادم آمد، رفتم در سایت کتابخانۀ بهائی (۱) جستجو کردم تا عین بیان حضرت بهاءالله را پیدا کنم. چند مورد یافتم که در آن ذکر سیاه پوستان بود؛ از جمله دو مورد زیر:

حضرت عبدالبهاء مي فرمايد: «حضرت بهاءاللّه هنگامی مردم سياه را به مردمک سياه چشم که حول آن را سفيدی احاطه نموده تشبيه فرموده‌اند در اين مردمک سياه همواره انعکاسی از صُوَر اشياء که در برابر آن واقع مشاهده گردد و از آن رو انوار و تجلّيات روح ظاهر و نمايان شود».(۲)

و نیز:

«ای صاحب قلب روشن، تو مانند مردمک چشم می‌مانی که معدن نور است زيرا در دلت نور محبّت اللّه تابيده و توجّه به ملکوت اللّه داری. در ميان سياه و سفيد در امريکا نفرت شديد است، ولی اميدوارم که قوّت ملکوتی التيام و الفت بخشد؛ نظر به رنگ ننمايند؛ نظر به قلب نمايند. اگر قلب نورانی، آن مقرّب درگاه کبريا است، و الّا غافل از خدا؛ خواه سفيد، خواه سياه».(۳)

در این میان آنچه در ذهنم جرقه زد این بود که صرف نظر از بیان مبارک حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء، آنچه احساس خوشایند مرا نسبت به سیاه پوستان ایجاد کرد و حفظ نمود، سنی بود که در آن، حقیقت فوق به من القا شده بود؛ یعنی کودکی.

حقیقتاً چقدر مؤثر است اگر مطلبی در کودکی در ذهن جای گیرد! در همین اندیشه ها بودم که این حقیقت بیشتر در روح و قلبم تابید که از همین خاصیت تأثیر پذیری سنین کودکی تا چه حدّ زیادی می توان در ایجاد صلح و وحدت و محبّت جهانی و رفع تعصب و کینه استفاده کرد.

می توان در کودکی القای محبّت کرد و بعدها بزرگ سالانی داشت که در قلوبشان مهربانی موج می زند؛ و می توان القای دشمنی و کینه نمود و کسانی به بار آورد که دلهایشان پر از نفرت و انتقام است. متأسفانه در همین روزگار خودمان نیز می بینیم که چگونه بعضی اقوام و ملل و کشورها و دولت ها بچه های خردسال نازنینشان را به کینه و نفرت نسبت به دیگران تعلیم می دهند.

قدسیه خانم به من یاد دادند که صلح و محبّت در جامعه را باید از همان کودکی در خانه و مدرسه و درس اخلاق به فرزندان و خردسالان آموخت تا همچون شیر مادر با خونشان عجین گردد. حضرت عبدالبهاء این حقیقت را چنین می فرمایند:

«تعليم و تهذيب بعد از بلوغ بسيار دشوار شود تجربه شده است که نهايت سعی و کوشش را مي نمايند تا خُلقی از اخلاقِ نفْسی را تبديل کنند نمي شود؛ اگر اليوم اندکی مُتنبّه گردد، بعد از ايّامی معدود فراموش کند و بر حالتی که معتاد و خوی نموده راجع گردد. پس بايد از طفوليّت اين اساس متين را بنهيد زيرا تا شاخ تازه و تر است بکمال سهولت و آسانی مستقيم و راست گردد».(۴)

ستوده

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- http://reference.persian-bahai3.info/fa/

۲- ترجمه؛ ظهور عدل الهی، صص: ۷۷-۷۸

۳- منتخباتی از مکاتیب عبدالبهاء، ج۱، بند ۷۶

۴- گلزار تعالیم بهائی، صص: ۱۰۷-۱۰۸